نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس زندگیمون

و اما 3 ماهگی...

شیطون بلای مامان سلام.خوفی عقش مامان؟امروز 24 اسفنده وهمه جا حال وهوای عید و خرید عید و خلاصه بوی عیده...بهار باهمه قشنگیاش داره میاد دخترکم وشما اولین بهار زندگیتو مثل بقیه اولین ها تو زندگی جدیدت میبینی و احساس میکنی.تا حالا یه هفته از پاییز رو دیدی با یه زمستون پربرف وسرد و اما حالا دیگه نوبیت بهاره که عروس همه فصلهاست ومامانی شما تو این زیباییها بدنیا اومده تازشم!  برخلاف همه عیدای قبل که میرفتیم خونه مامان باباهامن امسال من وبابایی تصیم گرفتیم با جوجوطلامون بریم مسافرت تا هم اولین مسافرت 3نفره مون رو تجربه کنیم هم اولین مسافرت دخملیمون باشه همم اینکه از خرید عید و بازارگردی و کلا عید دیدنی ها راحت شیم دیگه...اخه باشما خیلی سخت...
24 اسفند 1392

دوست جونای نفس اومده بودن خونمون!

ناناز مامانی سلام.خوفی دارو ندارم؟دیروز خاله مریم وخاله افسانه گفتن که فردا میخواییم بییام خونتون.منم گفتم خونه خودتونه قدمتون روی چشم خاله جونا.بفرمایید.چون بابایی زود میاد بهشون گفتیم که زودتر بیان تا بیشتر پیش هم باشیم.ساعت 2 بود که خاله افسانه و ویونا جون دوست شما اومدن.یکم بعدشم خاله مریم و ثنا خوشگله هم اومدن.شمام دوستاتو دیده بودی و کلی خوشت اومده بود ازشون. الهی فدای هر3 تاتون بشم من که با اون چشای نازتون همدیگه رو برانداز میکردید! یکمی خوابیدید کنار همدیگه یکمی بازی کردید و...ماهم تا میتونستیم و نا داشتیم حرف زدیم با خاله ها!ای غیبت کردیمممممم! خلاصه روز خیلی خوبی بود و خیلی به ما خوش گذشت.ایشالله که به خاله ها و دوست جونیاتم خوش گذ...
13 اسفند 1392

1 اسفند اولین گردش نفس خانوم!

خانم طلا سلام.دیگه بعد این باید خانمی صدات کنیم اخه خبر نداری خانمی شدی واسه خودت گل دخترم. دیروز اولین بار بود که 3تایی باهم تصمیم گرفتیم بریم ددر و با کالسکت اولین بار شمارو ببریم بگردونیم.ازونجایی که از روزی که بدنیا اومدی پربرکت بودی نازگل مامان همش یه ریز برف میبارید و همه جا یخبندون بود و نمیشد تا یه قدم پیاده رفت.بخاطر همون اکثرا با دودودمون میرفتیم بیرون یه دورکی میزدیم و می اومدیم.ولی اوایل اسفندکم کم داشت هوا خوب میشد و تصمیم گرفتیم بریم یه جای سرپوشیده تا شمام برا اولین بار کالسکه گردی کنی خوشگلم.لاله پارک بهترین گزینه بود.خدارو شکر دخترمامان اصلا اذیت نشدی و همش با تعجب داشتی اینورو اونورو نگا میکردی و این نشونگر این بود که تو ای...
4 اسفند 1392
1